استنطاق



از آیات قرآن می فهمیم بعد «علیٌ حکیم» و بعد عربی قرآن هر دو با هم متحد هستند ولی به دو زبان اِحکام و تفصیل. بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (بروج20و21) إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیم (زخرف3و4).

پس حرف ثم در آیه کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیر (هود1) اشاره به دو مرتبه دارد نه دو زمان مختلف. از این جهت قرآن فرازمانی است. چون آیات قرآن که همزمان در مرتبه فرازمانی در لوح محفوظ و مرتبه علی حکیم قرار دارند نمی توانند زمانمند بوده و در زمان خاصی غیر از عصر نزول جزو قرآن محسوب نشوند. بلکه قران قابلیت تأویل دارد یعنی می تواند با کشف لایه باطنی متحد با لوح محفوظ و ام الکتاب، دوباره در زمان جدید با همان آیات عربی برای مردم جریان (جری) پیدا کند

ادامه مطلب

سوره توحید با کلمه قل شروع شده است پس می توان آن را آشکارا گفت. این سوره لایه ای ظاهری دارد که عوام را سیراب می کند و می توانند از خواص آن بهره ببرند ولی در لایه باطنی اقوام متعمقون را هدف گرفته است. به عبارت دیگر این سوره دو سبب نزول دارد. یکی پرسش یهودیان یا مشرکین که پرسیدند خدای تو کیست؟ و دیگری وجود اقوام متعمقون در آخرامان که باید حدی برای آنها تعیین می شد تا در اعماق پیچیده ذهن بشری هلاک نشوند.

لایه عمیق و باطنی سوره توحید مربوط به دو واژه احد و صمد است

ادامه مطلب

(مهدویت در قرآن با تأکید بر المیزان و بحارالانوار)

چکیده:

در المیزان مباحث مهمی در باب امامت وجود دارد این مباحث هم ذیل آیات و هم در قالب گفتارهای مستقل مطرح شده اند. اما در مورد مهدویت هیچ گفتار مستقلی وجود ندارد! و  در جایی تنها روایات آخرامان را جمع نموده است.

علامه مجلسی در کتاب تاریخ الإمام الثانی عشر با عنوان باب الآیات المأوّلة بقیام القائم علیه السلام صریحا اعلام می دارد که آیات مهدویت به صورت تأویلی و از طریق نصوص روایی برای ما مشخص شده اند. وی در این باب حدود 70 روایت برای بیان 50آیه را جمع نموده است .

اگر سه آیه شاخص (آیه استخلاف، آیه اظهار دین، آیه وارثین) در باب مهدویت را در نظر بگیریم. با بررسی نظرات مفسرین شیعه و سنی می توان گفت آیات مهدویت دارای دو شأن ظاهری و باطنی (تنزیلی و تأویلی) در مقام تبیین و اثبات مهدویت هستند. به طور کلی مسئله مهدویت یک مسئله باطنی و تأویلی در نزد مفسرین و حدثین است ولی ظرفیتهای آن برای استدلال از ظواهر آیات وجود دارد چنانچه که علامه طباطبایی و دیگران مانند صاحب بیان السعاده  این راه را آغاز کرده اند.

ادامه مطلب

لغت شناسان چند معنا برای فطرت نقل کرده اند: اول گفته اند: شق و شکافتن أصل الفَطْرِ: الشّقُّ طولا (المفردات فی غریب القرآن، ص: 640). این معنا با این آیات قرآن سازگار به نظر می رسد مانند  هَلْ تَرى‏ مِنْ فُطُورٍ (الملک/ 3) و السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ کانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا (المزمل/ 18). اما از آنجا که موارد استعمال دیگر بیشتر با ایجاد و خلق کردن سازگار است معنی خلقت را از شکافتن نتیجه گرفتند مانند اسم فاطر در مورد خداوند و کلمه فطرت در مورد مخلوقات: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها [الروم/ 30]، الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏  [فاطر/ 1]، و قال: الَّذِی فَطَرَهُنَّ [الأنبیاء/ 56]، وَ الَّذِی فَطَرَنا [طه/ 72].

بیشتر لغت شناسان تحت تأثیر ابن عباس که خاطره خود را از گفتگوی دو اعرابی نقل می کند فطر را به معنای ابداع دانسته اند[1]. اما می توان شکافتن را به معنای شکفتن معنا کرد. یعنی خلق بر اساس آنچه که در علم خداست؛ به این نحو که خدا با خلق در واقع تجلی می کند و خود را ظاهر می کند. بر این اساس می توان استعمال فطر را نزد عرب بادیه نشین در شیردوشی به معنی استخراج شیر دانست : فَطَرْتُ الناقة أَفْطُرُها إذا حلبتها بأَطراف الأَصابع (لسان العرب، ج‏5، ص: 56). یا منظور اعرابی در مورد چاه آب که گفت أَنا فَطَرْتُها را به معنی من آبش را بیرون کشیدم بدانیم نه اینکه مانند اجتهاد ابن عباس بگوییم به معنی ابتداکردن باشد. بلکه در این موارد فطر، خلق از نوع شکفتن و استخراج و بیرون کشیدن است. با این لغت است که اسم «فاطر» می تواند برطرف کننده شک باشد چرا که در آن صورت آسمانها و زمین همه تجلی خدا و مظهر اسم فاطر هستند و نمی توان آنها را از خدا جدا دانست تا زمینه ای برای شک باشد: أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ (انعام10)؟

 

 

[1]  قال ابن عباس، رضی الله عنهما: ما کنت أَدری ما فاطِرُ السموات و الأَرض حتى أَتانی أَعرابیّان یختصمان فی بئر فقال أَحدهما: أَنا فَطَرْتُها أَی أَنا ابتدأْت حَفْرها. و ذکر أَبو العباس أَنه سمع ابن الأَعرابی یقول: أَنا أَول من فَطَرَ هذا أَی ابتدأَه. و الفِطْرةُ، بالکسر (لسان العرب، ج‏5، ص: 55)


وَ إِذَا اَلْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ  بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (تکویر۸و٩)
 این آیه در لایه ظاهری و در تنزیل خود راجع به زنده به گور کردن دختران است. در اینجا گویا ریشه لغت موؤُده به آیه  وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما (بقرة: 255) به معنی ثقل حمل نزدیک است. این نزدیکترین معنایی است که به ذهن می رسد از موجود مؤنثی که بی گناه به قتل رسیده است، چون عرب تحمل نگهداری دختر نداشت. 
اما در روایات

ادامه مطلب

منافق در یک‌معنا کسی است که ظاهر و باطن او یکی نباشد. اما در معنایی عمیق تر، منافق کسی است که ایمانش از اجمال به تفصیل نرسیده است. این بازتعریف فهم بسیاری آیات در وصف منافقین را بهتر می کند و موجب تقسیم بندی نفاق می شود و راه علاج آن را بهتر توضیح می دهد و نیز موجب می شود که نفاق را به دوران مدنی و در زمان حکومت اسلامی محدود نکنیم

ادامه مطلب

اعتقاد به خلقت بهشت و‌جهنم چند اثر مهم‌دارد:

اولا نظریه تجسم اعمال بهتر تبیین می شود و می فهمیم نتیجه این اعتقاد که در یوم القیامه اعمال حاضر می شوند و انسان با خود اعمال جزا داده می شود این است که هم اکنون که اعمال وجود دارند آثار آن هم در قالب بهشت و جهنم وجود دارد.

ثانیا رابطه دنیا و آخرت درست توضیح داده می شود و روابط خلقت بهتر درک می شوند. دنیا و آخرت دو عالم موازی هستند نه متوالی. رابطه دنیا و آخرت رابطه ظاهر و باطن است: یَعْلَمونَ‌ ظاهراً مِنَ الحَیوهِ الدُّنیا وَهُم عَنِ الآخرهِ هم غافلون

 ثالثا اعمال زنده تر فهم می شوند؛ وقتی به جای «وعده نسیه» ما از «نقد» بگوییم آموزه های دینی زنده تر و کاربردی تر تعریف می شوند

ادامه مطلب

  رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان علمی (مهر97) دوباره حدیث محبوب خود را خواند: «بارها هم این حدیث شریف را خواندم که «العلمُ سُلطان» علم قدرت است». ایشان قبلا گفته بودند که: «جمله اى در نهج البلاغه هست که خیلى جمله ى پرمغزى است. میفرماید: «العلم سلطان»؛ علم اقتدار است. «سلطان» یعنى اقتدار، قدرت. «العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه»؛ علم اقتدار است. هر کس این قدرت را به چنگ آورد، میتواند تحکم کند؛ میتواند غلبه پیدا کند؛ هر کسى که این اقتدار را به دست نیاورد، «صیل علیه»؛ بر او غلبه پیدا خواهد شد؛ دیگران بر او قهر و غلبه پیدا میکنند؛ به او تحکم میکنند».
اما باید دقت کرد که

ادامه مطلب

آنچه که من از سیر هدایت می فهمم این است که هدایت از صفر شروع نمی شود بلکه راهروان باید بخواهند که بعد از آنکه هدایت شدند گمراه نشوند: رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا. خداوند به هر کس «داده» ای داده است و  راه هدایت سبقت گرفتن از طریق این داده هاست نه خلع و دور انداختن آنها.

ادامه مطلب

قصه خانواده نوح برای اولین بار توسط قران افشا شد. این قصه چند نکته مهم قابل بحث دارد:  او در تشخیص وعده خدا کاملا علم نداشت و خداوند مفهوم خانواده را در نظرش عمیق تر کرد.

اگر معنای لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ به معنای نفی اهلیت را بپذیریم نه نفی نسب، آن وقت باب بحث به موضوعی مهم کشیده می شود  و آن این است که اهل بیت نبی استثناپذیرند. این قاعده می تواند فهم آیه تطهیر را تحت تأثیر قرار دهد. اگر کلمه اهل را در اهلیت و صلاح معنا کنیم نه نسب، آن وقت تضاد ظاهری آیات در سوره  هود با سوره صافات هم قابل جمع است.

ادامه مطلب

از آیات قرآن می فهمیم بعد «علیٌ حکیم» و بعد عربی قرآن هر دو با هم متحد هستند ولی به دو زبان اِحکام و تفصیل. بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (بروج20و21) إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیم (زخرف3و4).

پس حرف ثم در آیه کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیر (هود1) اشاره به دو مرتبه دارد نه دو زمان مختلف. از این جهت قرآن فرازمانی است. چون آیات قرآن که همزمان در مرتبه فرازمانی در لوح محفوظ و مرتبه علی حکیم قرار دارند نمی توانند زمانمند بوده و در زمان خاصی غیر از عصر نزول جزو قرآن محسوب نشوند. بلکه قران قابلیت تأویل دارد یعنی می تواند با کشف لایه باطنی متحد با لوح محفوظ و ام الکتاب، دوباره در زمان جدید با همان آیات عربی برای مردم جریان (جری) پیدا کند

ادامه مطلب

از آیات قرآن می فهمیم ساحت عربی و ساحت «علیٌ حکیم» قرآن هر دو با هم متحد هستند ولی به دو زبان اِحکام و تفصیل. بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (بروج20و21) إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیم (زخرف3و4).

پس حرف ثم در آیه کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیر (هود1) اشاره به دو مرتبه دارد نه دو زمان مختلف. از این جهت قرآن فرازمانی است. چون آیات قرآن که همزمان در مرتبه فرازمانی در لوح محفوظ و مرتبه علی حکیم قرار دارند نمی توانند زمانمند بوده و در زمان خاصی غیر از عصر نزول جزو قرآن محسوب نشوند. بلکه قران قابلیت تأویل دارد یعنی می تواند با کشف لایه باطنی متحد با لوح محفوظ و ام الکتاب، دوباره در زمان جدید با همان آیات عربی برای مردم جریان (جری) پیدا کند

ادامه مطلب

چکیده:

در عصر مدرنیته تکلیف همجنسگرایان مانند گذشته قاطعانه بیان نمی شود و برخی روشنفکران دینی سعی در تفسیر و توجیه آن داشته اند. عبدالکریم سروش در مقابله این واقعه ناتوان نشان داده و آرش نراقی معتقد است همجنس گرایی در معنای جدید و مدرن خود در قرآن نیامده است و آیات مربوط به قوم لوط قابل تأویل هستند! ولی آیا همجنس گرایی در قرآن نیامده است؟

از آیات قوم لوط بر می آید که عمل قوم لوط نوعی اعتقاد بوده است نه صرفا یک عمل ، چرا که آنان از «حق» سخن می گویند. تعریف و تبیین این عمل و اعتقاد به صورت واضحی در سه آیه بیان شده است: عمل مردان با مردان.

این تعریف همه صورت های جدید و قدیم همجنس گرایی را شامل می شود . علت نهی هم مشخص است: «اسراف» و «تعدی».

در واقع نراقی تعریف واضح عمل قوم لوط را رها کرده و از حواشی آیات به دنبال تأمین مراد خود است. در حالی که نهایتاً این حواشی باید به عنوان تضاد ظاهری با محکمات قرآن مورد بررسی قرار گیرند نه اینکه محکمات را نفی یا تفسیر به رأی کنند.

قرآن در مورد قوم لوط اصرار دارد که قرنها بعد از عذاب آنها، این عمل از ظالمین دور نیست ولی اکنون در عصری زندگی می کنیم که قرآن خوانان غرب زده هم قدرت نفی خود را از دست داده اند و این تکرار تاریخ را نمی خواهند بپذیرند.

ادامه مطلب

چکیده:

آیه نسخ‌ با آیه لوح‌محفوظ و آیه احکام و‌نیز آیه نفی اختلاف ناسازگار به نظر می رسد و چطور قرآنِ محفوظ‌ و‌محکم، نسخ می شود؟ مگر اینکه برای جمع بین آیات تلاش کنیم و نسخ را به معنای تأویل و تطبیق آیه بر معنای بالاتر (اِحکام آیات) بدانیم بدون آنکه آیات قرآن را حذف کنیم. اگر نسخ را به معنای اِحکام آیات بدانیم آیه نسخ نه‌تنها با آیه احکام اختلافی ندارد بلکه لازمه درک صحیح آن است! نسخ به معنای تبدیل مکان آیه است یعنی با نسخ  آیه ای از مکانی به مکان آیه دیگر که‌ ام یا اخت اوست جابجا می شود و معنای عمیق تر پیدا می کند. در صورتی می میتوانیم نسخ را فقط تبدیل یا ازاله آیه معنا کنیم که آیات را در عرض هم بدانیم در حالی که بخشی از آیات ام الکتاب هستند. علامه و شاگردش معتقدند نسخ روایی با نسخ اصولی تفاوت دارد. با این وصف چرا نباید بگوییم نسخ نزد ائمه معنای حقیقی نسخ در قرآن است که با آنچه  نزد اصولیون و حتی مفسرین است تفاوت دارد؟ در حالی که تلقی ائمه با استعمال قرآن بیشتر قرابت دارد.

ادامه مطلب

آیه کفلین پاسخی قرآنی به پرسش مشهور دوران معاصر است: علل انحطاط و عقب ماندگی مسلمین چیست؟! چه کنیم از اقلیت مؤمن به جامعه و تمدن اسلامی برسیم؟
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ . لِئَلاَّ یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتابِ أَلاَّ یَقْدِرُونَ عَلى‌ شَیْ‌ءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ (حدید۲۸و۲۹). 
این آیه می گوید اهل ایمان تقوی بورزند و‌دوباره ایمان بیاورند تا دو سهم از رحمت ببرند و تا اهل کتاب تصور نکنند اهل ایمان قدرتی از فضل خدا ندارند.
البته این معنا به شرطی است که برخلاف برخی مفسرین و همانطوری که علامه طباطبایی می گوید لا در لِئَلاَّ زائد محسوب نشود چون در صورت زائد بودن لا مرجع ضمیر یَقْدِرُونَ تغییر می کند و معنا عوض می شود: تا اهل کتاب بدانند که‌ قدرتی از فضل خدا ندارند. معنای دوم فقط اثبات ضعف غیرمؤمنین است ولی معنای اول تبیین دلیل ضعف برخی مؤمنین است. این آیه در معنای نهایی خود می گوید چرا گاهی مؤمنین قدرت ندارند؟ مگر نمی گوییم خدا با ماست پس چرا از آنها که ایمان ضعیف تری دارند قدرت کمتری داریم؟ به نظر می رسد منظور از کفلین اجر و‌نور باشد که شامل مؤمن کامل می شود: لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُم (حدید19). مسیحیان مؤمن اجر می برند اما چه کسی نور حرکت دارد؟ تقوا و ایمان به رسول (که در حقیقت ایمان جامع به رسل است) عامل اصلی تکمیل ایمان است. مشکل بعضی مؤمنین این است که ایمانشان را ادامه ندادند و به تقوا و ایمان مجدد نرساندند‌ و ‌نهایتاً اجری می برند ولی بیش از یک سهم از رحمت خدا شاملشان نمی شود‌ و نوری برای حرکت ندارند.


حزب اللهی اصطلاحی است که شاید بیشتر از همه بعد از انقلاب اسلامی ایران شنیده شد. حزب اللهی معنایی بیش از یک فرد مذهبی معمولی دارد. و کسی مدنظر است که مذهب در ظاهر و اعمالش آشکارتر است. اما باید بدانیم این اصطلاح قبل از هر چیز در قرآن به کار رفته است. شاید با تفسیر قرآن بهتر بتوانیم درک کنیم که چقدر گاهی از معنای این اصطلاح دور شده ایم

ادامه مطلب

در آیه  حَتّٰى إِذَا اِسْتَیْأَسَ اَلرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جٰاءَهُمْ نَصْرُنٰا (یوسف١١٠) حداقل دو قرائت وجود دارد که یکی ضمیر ظنّوا را مرسل الیهم (مردم) برمی گرداند و دیگری ضمیر را به رسل. و جالب اینجاست هر دو قرائت هم‌ روایت و آیه در تأیید خود دارند.

ادامه مطلب

امام صادق علیه السلام: بنی امیه تعلیم ایمان را آزاد گذاشت ولی تعلیم شرک را نه. تا وقتی مردم را به شرک کشاندند آنها نفهمند!

من فقط کتاب خدا و شریعت اسلام را نمی خوانم. من به دشمن شناسی و غرب شناسی معتقدم. چرا باید از حد معرفت اسلامی کنیم و آثار دیگران را بخوانیم؟

ادامه مطلب

رضا بابایی این روزها به نویسنده ای عصبانی و انتقادی تبدیل شده و کمر همت بسته تا هنجارهای نظام رسمی دین را به چالش بکشد. 
گرچه راقم این سطور موافق هر نوعی از اجبار در حجاب نیست (بین حجاب قانونی و اجباری می توان تفکیک کرد) و همه ابعاد تفکرات مشهور و قالبی از پوشش را مطابق هدف قرآن نمی داند (و لذا جداگانه باب تفکر در آیات پوشش را آغاز کرده ام) اما نوشته اخیر بابایی فراتر از نظام رسمی حجاب است و در باب پوشش  حاوی اظهارات مبهم تفسیری است

ادامه مطلب

حدیث مهمی نقل شده و جزء وصایای حضرت امام مجتبی (ع)  نیز آمده است به این مضمون : "« وَ اعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَدا »: برای دنیایت چنان باش که گوئی جاودان خواهی ماند و برای آخرت چنان‌ باش که گوئی فردا می‌میری .
این حدیث معرکه آراء و عقائد ضد و نقیض شده است: 
1.برخی می‌گویند مقصود اینست که در کار دنیا سخت نگیر و بگو " دیر نمی‌شود " ولی نسبت به کار آخرت همیشه بگو وقت بسیار تنگ است. 2. در مقابل، بعضی دیگر گفته اند اسلام دستور به سهل انگاری نداده بلکه معنی کن لدنیاک کانک تعیش ابدا  یعنی آن چنان اساسی و با آینده نگری‌ انجام بده که گوئی تا آخر دنیا زنده هستی.

ادامه مطلب

1

مولوی بیتی درباره قرآن دارد که قاعدتاً با مزاج روشنفکری و مدرنیته سازگار نیست.
معنی قرآن ز قرآن پرس و بس/ وز کسی که آتش زدست اندر هوس.
در این بیت مرجع فهم قرآن خود قرآن معرفی شده است در حالی که نزد غرب گرایان عقل مرجعیت دارد. آنان بیشتر طرفدار تفسیر عصری و عقلی قرآن هستند. اما مولوی و همفکران او معتقدند برای فهم قرآن باید مقابل قرآن قربانی و پست شد تا با آن به اتحاد رسید.
مصطفی ملکیان در تفسیر این بیت (سخنرانی در شب تفسیر قرآن) سه نکته گفته است

ادامه مطلب

در وداع با ماه رمضان دعاهای مختلفی نقل شده است‌ولی دعای صحیفه بسیار معارف بلندی دارد که اهل آن باید دریابند.
دعای وداع سلام های سوکی دارد. اما برای کسی که در طلب معرفت در صحیفه سجادیه است باید ربط بین اول و آخر دعای وداع را کشف کند. این دعا با خداشناسی مهمی شروع می شود و به چند آیه مهم با موضوع مضاعف شدن حسنات و آیات ترغیب به ارتباط با خدا می رسد: آیه تشویق به توبه، آیه ده برابر شدن حسنات،  آیه مضاعف شدن ثواب قرض الحسنه، آیه اذکرونی، آیه شکر، آیه ادعونی.

ادامه مطلب

آدمها از لحاظ خوبی و بدی به روشهای مختلفی تقسیم می شوند. در تقسیم بندی ساده آدمها خوب یا بد هستند. اما از یک لحاظ آدمها به سیاه و سفید و خاکستری تقسیم می شوند. اگر خاکستری یعنی کسی که خوب و بدش را مخلوط کرده است می تواند به این تعبیر قرآن نزدیک باشد که وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً (توبه102)  به این شرط  که انسان خاکستری به بخش سیاه اعمالش معترف باشد. تقسیم بندی دیگر این است که برخی افراد هنوز به مرحله خوب و بد نرسیدند و یا بالاتر از این تقسیم بندی هستند که در بین بهشت و جهنم این افراد در تعبیر قرآنی اعراف تعریف می شوند. یک تقسیم بندی دیگر این است که افراد بد درجه بندی شوند برخی جهنمیان خالد و برخی موقت هستند. از یک نظر دیگر بدها به کافر و منافق تقسیم می شوند منافق کسی است که بین خوبی و بدی در تذبذب است واگر به این تذبذب پایان ندهد به کفار ملحق می شود. در سوره واقعه این تقسیم بندی به «خوب ، بد، عالی» تبدیل می شود: اصحاب شمال، اصحاب یمین و سابقون مقربون.
خوب، بد، مستضعف
خوب، بد، منافق
خوب، بد، خاکستری
خوب، بد، عالی
و.
ما نباید تحت تأثیر اومانیسم تقسیم بندی انسان ها را به خوب و بد نادیده بگیریم و همچنین نباید این تقسیم بندی را سطحی معنا کنیم. گاهی پیچیدگی های خوب و بد انسان ها باریک تر از مو می شود.


پاسخ به مسئله اسلام رحمانی و مسائلی نظیر آن با پاسخ دقیق به این پرسش روشن می شود: فرق رأفت و رحمت چیست؟ علامه طباطبایی دو احتمال مطرح می کند: یا مترادفند یا یکی در دفع شر و ‌دیگری در جلب خیر است. به نظر می رسد بیان کتاب لسان العرب با شواهد قرآنی سازگارتر است:
 و الرَّأْفَةُ أَرَقُّ من الرحمة و لا تَکاد تقع فی الکراهة، و الرحمةُ قد تقع فی الکراهة للمَصْلحة(لسان العرب، ج‏9، ص: 112). 
اسلام دین رحمت است اما مسیحیت دین رأفت است یعنی گاهی در اسلام  در مورد برخی مجرمین رأفت نهی شده است : لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فی‏ دینِ اللَّهِ (نور2) ولی در مسیحیت رأفت  در کنار رحمت استقرار پیدا کرده است: وَ جَعَلْنا فی‏ قُلُوبِ الَّذینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِیَّة (حدید27) و گزارش از اندیشه های مسیحیت نشان می دهد رأفت بر رحمت سبقت گرفته است. رسول خدا َّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ (انبیاء107) بود اما رأفتش نسبت به مؤمنین بود: بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ (توبه128).
 رحمت گاهی ظاهری بدون رأفت دارد: لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ. (قصص46). رحمت واسعه سبب می شود که نپذیرندگان این رحمت کیفر سخت ببینند: فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ (انعام147).        


مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلا لِّیَجْزِىَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ  إِنَّ اللَّهَ کاَنَ غَفُورًا رَّحِیمًا (احزاب23و24)

این روزها یک بار دیگر این آیات نازل شده اند. در پیام رهبر و در بسیاری نوشته ها و سخنرانی ها این آیات تکرار شده اند. برای فهم این آیه باید کل سوره احزاب و به ویژه سیاق اصلی آیه فهم شود. این سیاق که درباره جنگ احزاب است توسط علامه طباطبایی جدا شده و شامل آیات 9 الی 27 می شود.

آیا منظور از جنگ احزاب  فقط غزوه خندق است؟ صدق بر عهد یعنی چه و چرا بعضی مؤمنین صادق هستند؟ تفاوت جنگ احزاب با جنگ با کفار چیست؟

از این آیه چند نتیجه مهم می توان گرفت:

ادامه مطلب

گفتگوی شیطان با خدا نکات بسیار عمیقی دارد که رفتار ما شیطان و خدا را تعیین می کند. این گفتگو بارها در قرآن در سوره های اعراف، حجر، ص و. آمده است و این تکرار بیشتر ما را مؤظف می کند تا در مفاد آن تفکر کنیم.

از این گفتگو پاسخ چند سؤال مشخص می شود؟

چرا خدا شیطان را مهلت داد و راه ما را به خطر انداخت؟

چگونه می توانیم از شیطان در امان باشیم؟

ابزار اغوای بشر چیست؟

ادامه مطلب

آیه  وَ مِنْ آیٰاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوٰاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهٰا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیٰاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (روم٢١)
مهم ترین آیه ازدواج ‌است و چند پیام‌مهم‌دارد

ادامه مطلب

موضوع شهادت پیامبر بر امت ها بر اساس آیاتی مانند در آیه وَ یَوْمَ نَبْعَث فى کلِّ أُمَّةٍ شهِیداً عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَ جِئْنَا بِک شهِیداً عَلى هَؤُلاءِ (نحل89)بحثی ظریف و مفید است که می تواند رازهایی را بر ما بگشاید.

بحث از چگونگی و کیفیت شهادت پیامبر هم چالش برانگیز است. پیامبر که میان همه مردم تاریخ نبوده چگونه بر انبیاء بلکه امم تاریخ شهادت می دهد؟!

آیت الله جوادی آملی معتقد است شهادت پیامبر خاتم (مرجع‌ضمیر هؤلاء) شامل مجموع امت ها و شاهدان می شود. در مورد احتمال علامه طباطبایی درمورد بازگشت هؤلاء به شاهدان و پیامبران چند اشکال وارد می کند. نتیجه گسترش مرجع ضمیر هؤلاء (در تفسیر تسنیم) این است که پیامبر از نظر گستره هستی به مرحله ای رسیده که بر همه موجودات پرتو افکنده و آنها را می بیند. آیت الله جوادی بحث های مفیدی درباره چگونگی گواهی پیامبران بر غایبان به ما یاد می دهد. از آثار مهم بحث شهادت تبیین تبیان همه چیز بودن قرآن و نیز دلالت بر خاتمیت پیامبر است.
به عبارت دیگر شخصیت پیامبر در زمان خودش محدود نیست همانطور که شاهد بودن او متعلق به همه شهدا و امم است و لازمه این شهادت اشراف و حضور نبی در آنهاست. کسانی که قرآن را خلق نبی می دانند درست می گویند اما خلق نبی تاریخی و منحصر به حجاز صدر اسلام نیست او وجودی به وسعت تاریخ دارد. پس قرآن هم تبیان کل شیء فی الامم است.

ادامه مطلب

موضوع شهادت پیامبر بر امت ها بر اساس آیاتی مانند در آیه وَ یَوْمَ نَبْعَث فى کلِّ أُمَّةٍ شهِیداً عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَ جِئْنَا بِک شهِیداً عَلى هَؤُلاءِ (نحل89)بحثی ظریف و مفید است که می تواند رازهایی را بر ما بگشاید.

بحث از چگونگی و کیفیت شهادت پیامبر هم چالش برانگیز است. پیامبر که میان همه مردم تاریخ نبوده چگونه بر انبیاء بلکه امم تاریخ شهادت می دهد؟!

آیت الله جوادی آملی معتقد است شهادت پیامبر خاتم (مرجع‌ضمیر هؤلاء) شامل مجموع امت ها و شاهدان می شود. در مورد احتمال علامه طباطبایی درمورد بازگشت هؤلاء به شاهدان و پیامبران چند اشکال وارد می کند. نتیجه گسترش مرجع ضمیر هؤلاء (در تفسیر تسنیم) این است که پیامبر از نظر گستره هستی به مرحله ای رسیده که بر همه موجودات پرتو افکنده و آنها را می بیند. آیت الله جوادی بحث های مفیدی درباره چگونگی گواهی پیامبران بر غایبان به ما یاد می دهد. از آثار مهم بحث شهادت تبیین تبیان همه چیز بودن قرآن و نیز دلالت بر خاتمیت پیامبر است.
به عبارت دیگر شخصیت پیامبر در زمان خودش محدود نیست همانطور که شاهد بودن او متعلق به همه شهدا و امم است و لازمه این شهادت اشراف و حضور نبی در آنهاست. کسانی که قرآن را خلق نبی می دانند درست می گویند اما خلق نبی تاریخی و منحصر به حجاز صدر اسلام نیست او وجودی به وسعت تاریخ دارد. پس قرآن هم تبیان کل شیء فی الامم است.

ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

محمد اندیک خونِ جوشانِ امام حسين عليه السلام برایم مینویسی؟ سگ پامرانین معرفی کالا فروشگاهی . . . آموزش سلامت و بهداشت فردی و اجتماعی شهر پرند مقالات طب سنتي و سبک زندگي اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها تدريس خصوصی ریاضی ششم | معلم خصوصي ریاضی ششم | تدريس خصوصی ریاضی ششم دبستان